خربزه روح روان و خربزه آرام جان

هست نیکو نعمتی نزدیک دانا خربزه
نعمت خلد است در دنیا همانا خربزه
آنچنان کز انبیا همتا ندارد مصطفی
خود ندارد نیز از هر میوه همتا خربزه
گر رطوبت می‌برنجاند به هر وقتی تو را
مر رطوبت را بود بهتر مداوا خربزه
دی یکی شخصی به جایی گفت در صحرا مرا
کای فضایل خوان همی انگور به یا خربزه
گفتمش زانگور چون ام الخبائث شد پدید
من برابر کی کنم انگور را با خربزه
خربزه روح روان و خربزه آرام جان
یاد باد آن خرمی و شهر ما با خربزه
این مصرعی از قطعه‌ای است که در این صفحه از این نسخهٔ خطی کلیات سعدی منتسب به شیخ اجل شده است. این شعر در کلیات تصحیح شادروان فروغی نیست و البته سبک و سیاق آن با سایر اشعار شیخ ناهمخوان است.
متن کامل شعر:
هست نیکو نعمتی نزدیک دانا خربزه
نعمت خلد است در دنیا همانا خربزه
آنچنان کز انبیا همتا ندارد مصطفی
خود ندارد نیز از هر میوه همتا خربزه
گر رطوبت می‌برنجاند به هر وقتی تو را
مر رطوبت را بود بهتر مداوا خربزه
دی یکی شخصی به جایی گفت در صحرا مرا
کای فضایل خوان همی انگور به یا خربزه
گفتمش زانگور چون ام الخبائث شد پدید
من برابر کی کنم انگور را با خربزه
خربزه روح روان و خربزه آرام جان
یاد باد آن خرمی و شهر ما با خربزه

البته ردپای خربزه در غزلیات شیخ پیدا می‌شود:
«زیباتر از این صید همه عمر نکرده‌ست
شیرین‌تر از این خربزه هرگز نبریده‌ست»

و در این قطعهٔ طنز و انتقادی هم موضوع معامله خربزه است:

شنیده‌ام که فقیهی به دشتوانی گفت
که هیچ خربزه داری رسیده؟ گفت آری
ازین طرف دو به دانگی گر اختیار کنی
وزآن چهار به دانگی قیاس کن باری
سؤال کرد که چندین تفاوت از پی چیست
که فرق نیست میان دو جنس بسیاری؟
بگفت از اینچه تو بینی حلال ملک من است
نیامده‌ست به دستم به وجه آزاری
وزآن دگر پسرانم به غارت آوردند
حرام را نبود با حلال مقداری
فقیه گفت حکایت دراز خواهی کرد
از این حرامترت هست صد به دیناری؟

مقدمهٔ بیستون بر کلیات سعدی

مشاهدهٔ اصل تصویر
فی‌الجمله در اثنای سماع قوّال از غزلهای مولانا شیخ الشیوخ فی عهده قدوهُ المحققین و زبده العاشقین، افصح المتکّلمین و مفخر السالکین، شرف الملّه و الحق و الدّین، مصلح الاسلام و المسلمین شیخ سعدی شیرازی قدس سره این بیت برخواند که «نظر خدای بینان ز سر هوا نباشد» چهار بیت این غزل بر خواند و به غزلی دیگر رفت. یکی از حاضران مجلس بعد از آنکه سماع به آخر رسید تمامی این غزل را از قوال طلب نمود یاد نداشت. از این خاکی التماس نمود که نسخۀ دیوان شیخ رحمه الله تعالی شما را هست اگر تمامی این غزل طلب داری می باشد. بنده بر حسب اشارت ایشان روز دیگر در مجموع « طیّبات » و « بدایع » و « خواتیم » و « غزلیات قدیم » نظر کردم و بر همه بگذشتم چند نوبت مکرر تا عاقبت بدان رسیدم.
در اثنای آن طلب یکی از دوستان تشریف حضور ارزانی فرمود. چون بنده را بدان شغل مشغول دید پرسید که غرض از این مطالعه چیست. صورت حال به خدمتش گفتم. فرمود که اگر دیوان شیخ را فهرستی بودی در طلب این همه زحمت نبودی و سهولتی داشتی. جمعی عزیزان نیز حاضر بودند و همه بر این اتّفاق کردند و گفتند تو را این سعی از برای ما می‌باید کرد و فهرستی بر آن می‌باید نهاد. بنده را این معنی در خاطر بنشست و بدان مشغول شدم و مجموع غزلها در این نسخه از گفته های شیخ رحمه الله علیه از «قصاید» و «طیبات» و «بدایع» و «غزلیات قدیم» جمع کرد، و بر حرف اول هر غزل بر طریق تهجی بنهاد، و در شهور سنهٔ ست و عشرین و سبعمائه هجری به اتمام رسانید. بعد از هشت سال که از این تاریخ بگذشت و چند نسخه بدین نمط بیرون شد، روزی با جمعی عزیزان در گوشه ای نشسته بودیم شخصی رقعه ای نوشته بود و این یک بیت به ضرب المثل پیوسته
من در وفای عهد چنان کند نیستم – کز دامن تو دست بدارم به تیغ تیز
یاران التماس باقی این غزل کردند. دیوان را طلب داشتم و بعد از جستن بسیار نیافتم، سبب آن بود که فهرست بر حروف اول از مطلع هر غزل نهاده بود و این یک بیت از میانه غزل بود. یکی از دوستان گفت که اگر این فهرست که به حرف اول غزلهاست به حرف آخر بودی آسانتر به آن دانستنی رسیدن اگر سعی کنی و بر حروف آخر هم بر طریق تهجی فهرستی بنهی تو را یادگاری باشد و یاران را منّتی تمام. بر ایجاب ملتمس ایشان مدتی سعی نمودم و بر حرف آخر هم از هر غزل به طریق حروف تهجی فهرستی نهادم و در آخر رجب سنه اربع و ثلاثین و سبعمائه به اتمام رسید تا خواننده را از آن حظّی وافر باشد و این بنده را به دعای خیر مدد فرمایند. باشد که از روح مبارک شیخ قدس سره همگنان را فیضی رسد.

در همین رابطه در تازه‌های گنجور بخوانید:

روایتی از ملاقاتهای شیخ اجل و مولانا در یک نسخهٔ خطی نفیس

تصویر 615 از 822 کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز

تمام شد کتاب طیبات از واردات شیخ … سعدی که با وجود فیوضات الهی و کمالات نامتناهی ارثی فطری همیشه از اجله عرفا و اولیاء حاضر و غایب استمداد معارف و حقایق می‌فرموده‌اند و فواید … ایشان استفاضه می‌فرموده‌اند چنانچه روزی بر در خانه سلطان العشاق … مولانا جلال الدین محمد رومی قدس الله سره می‌گذشته‌اند و آن حضرت با کمال وجد و حال در سماع بوده‌اند و شعلهٔ آتش عشق و محبت از فلک اعلی گذشته. پس به طریق ادب و استفاده گنجهٔ انسش به دست و کفش به زیر نعل نهاده به دهلیز خانه آتش جویان و شی لله گویان ایستاده‌اند. چون حضرت شاه رومی از این معنی واقع گشته‌اند در اثنای سماع این غزل بدیهه در جواب حضرت شیخ مصلح‌الدین فرموده‌اند: این کیست این این کیست این شیرین و زیبا آمده سرمست و نعلین در بغل در خانه ما آمده خانه در او حیران شده اندیشه سرگردان شده صد عقل و جان اندر پیش بی‌دست و بی‌پا آمده آمد به مکر آن لعل لب کفچه به کف آتش طلب تا خود که را سوزد عجب آن یار تنها آمده ای معدن آتش بیا آتش چه می‌جویی ز ما والله که مکر است و دغا ای ناگه این جا آمده

ببینید.

گنجینهٔ گنجور

گنجینهٔ گنجور
گنجینهٔ گنجور تلاشی برای گردآوری آثار هنری و نسخه‌های کتابهای ارزشمند ایرانیست که امکان برقراری پیوند با اشعار گنجور را دارد.

از گنجینهٔ گنجور دیدن کنید. با گنجنیهٔ گنجور آشنا شوید و دربارهٔ نحوهٔ مشارکت در فهرست‌گذاری نسخه‌های خطی آن و همچنین نحوهٔ اضافه کردن آثار هنری تاریخی مرتبط با ادبیات پارسی به آن بخوانید.